جا داره بگم اینو اول لین زیبام گذاشت پس ذکر میکنیم چنلش رو
۱- کل عید پارسال و وقایعش ، از ساعت دو شب تو بارون اسنک گرفتن تا تو زیرزمین موقع بازی فکری خوردنش گرفته تا آبادان و و شوشتر و خوزستان گردی
۲- روز آخر مدرسه ، پیتزا خریدیم و زدیم و رقصیدیم و همه باهم خوش گذروندیم
۳- خانوادگی رفتیم شمال و دخترعموم به ویلای روبهرو که خلوت تر بود پناه میبردیم تا انیمه ببینیم
۴- وارپ زدن سر اونتورین و E1S1 کردنش
۵-مسافرت رفتن به خصوص کیش رفتن زنونهمون که رفتیم و گشتیم و کلی خرید کردیم
۶- مسابقه شنا که دومین مسابقه ام بود ، تو یه ماده تا یک قدمی مدال رفتیم ولی تو اونیکی ماده که تکی بودم ۱۱م شدم و امتیاز آوردم (تا ۱۶ امتیاز داره)
۷- اصفهان¹ که رز کوارتز خریدم:)))
۸- تموم خاطره هایی که با بچه ها تو مدرسه ساختیم
۹- تموم بارهایی که تیم مورد علاقم برده
۱۰- تولدم ، خیلی خوش گذشت
۱۱- روز دختر بابام برگشت گفت بریم برای دخترم کتاب بخریم
۱۲- هروقت کتاب جدید میخریدم ، جیب پر پول نعمته بخدا
۱۳- هرموقع که با بابام فوتبال میدیدیم
۱۴- وقتایی که با مامانم میگذروندیم و میرفتیم بیرون
۱۵- اون مسابقه ای که معاف بودم و رفتم هم تیمی هامو سوپرایز کردم با تشویق کردنشون:)
۱۶- بعد یه معافیت طولانی دکتر خیال من و مامانمو از بهبودی کامل راحت کرد:)
۱۷- مسخره کردن گزارشگرا با بابام مخصوصا خیابانی سر دربی و اون بازی که گزارشگر به سردار دورسون گفت اسماعیل دورسون و ما میخندیدیم و بابام میگفت نخند الان گل میخوریم xD
۱۸- بازی پرسپولیس پاختاکور که مدافع هیکلی (دوبرابر علیپور) پاختاکور افتاد رو علیپور و بابام میگفت کشتش کشتش xD
۱۹- با دوستام رفتیم لول آپ و نیکان کری میخوند و هومان خرابکاری میکرد
۲۰- اتاق فراری که با دوستام رفتیم (اخیرا بوده و یه کبودی گنده الان روی رونم دارم)
۲۱- درست کردن رابطه ام با زهرا
۲۲- فراموش کردن چهارتا آدم اشغال و تاکسیک که سال هشتم هرشب براشون گریه میکردم ولی الان حالم خیلی خوبه
۲۳- اردو و خرج خداتومن پول برای کتاب
۲۴- دوستای جدیدی که پیدا کردم
۲۵- پرونده جنایی که نشستیم پاش و هیچ کدومشون به حرف من چون از همه کوچیکتر بودم گوش نمیکردن ولی تهش خودم حلش کردم
- آنـیسا ؛
- سه شنبه ۲۸ اسفند ۰۳